دختر حوا
با سلام خدمت همه ی دوستان و همراهان عزیز
شعری که واستون گذاشتم سروده ی شاعره ی ویویی و البته ناشناس هستش که تو قسمت نظرات نوشته و با اسم دختر حوا خودشو معرفی کرده.
"اهل ويو هستم،ويو زادگاه من است
دشت و صحرا ،باغ و بستان،این زمین،این آسمان مال من است
مردمانی دارد بهتر از برگ درخت
بی غل وغش،بی ریا ،خوب ،صمیمی
دوستانی دارم پاکتر از آب روان
و خدایی که در این آبادی ست
پشت آن پرچین ها،پای آن چشمه آب،روی آن کوه بلند
زندگی اینجا جاری،جاریست
آری اینجا دل مردم متبلور شده از یاد خدا
همه مومن ،همه هم دین و هم آیین وهمه خویش همند
دیگر اینجا خبر از دود و کثافت
خبر از مردم پر قبح و قباحت
خبر از در گیری ،بر سر جاه و مقام
خبر از آزادی،بی قیدی،بی عاری
خبر از هیچ کدام اینجا نیست
در عوض
همه دلخوش هستند به عروسی،به عزایی،سوری
به یه صحرا رفتن
و به آن عشق و صفایی که در آنجا دارند
و به چای آتیشی
که ز هر قهوه و نسکافه خوشایندتر است
وبه رفتن در باغ و نظاره گر این خلقت زیبای خداوند بودن
و چه حالی دارد
کندن میوه از روی درخت
و همانجور نشسته خوردن
که به قول بزرگتر هایم، خوردنش آن طوری
بیشتر لذت و خاصیت و مزیت دارد
من مسلمان هستم،قبله ام خورشید است
جانمازم دشت ها،صحراها،کاریزها
مهر من این خاک است
که ز هر جای جهان پاکتر است
اهل ویو هستم،پیشه ام شاعری است
گاه گاهی می سرایم شعری از بهر ویو
می نویسم هر جا
تا همه خلق جهان،پیر و جوان،خرد و کلان
بشناسند این روستا را
تا به آن حس غریبی که در آن زندانی ست
دل تنهاییشان تازه شود
چه خیالی،چه خیالی
من که خود می دانم،شعر من آنقدرها هم خوب نیست
لیک از بهر ویو شعر گفتن
کار نیما،اخوان،سهراب نیست."
نظرات:
«محمد حسین محمدی» میگوید: |
«چقذر سخته دوری از دیار!!!!!!!!!!!! لعنت به کلانشهری که اسمش کرجه! محمد حسین محمدی » |
«محمد حسین محمدی» میگوید: |
«چقذر سخته دوری از دیار!!!!!!!!!!!! لعنت به کلانشهری که اسمش کرجه! محمد حسین محمدی » |
«محمد حسین محمدی» میگوید: |
«چقذر سخته دوری از دیار!!!!!!!!!!!! لعنت به کلانشهری که اسمش کرجه! محمد حسین محمدی » |